گفت و گوی یک بسیجی پناهنده به بریتانیا (با نام مستعار سید) با تلویزیون شبکه چهار انگلیس و در پی حوادث پس از انتخابات تابستان ۱۳۸۸ تنها از منظر اعمال شنیع و فجایع ضدبشری جمهوری اسلامی قابل توجه نیست، بلکه در یک چشم انداز گسترده تر می توان آن را بیان روشن یکی از بزرگترین ایرادات وارد به حکومت های دینی دانست. قدرت در حکومت دینی علیرغم تظاهر به قیودات شرعی و مذهبی، توانایی سقوط در چاه بی انتهای ضداخلاق را دارد و این نکته ی مهمی است زیرا اسلامگرایان یکی از توجیهات بر لزوم وجود و استمرار حکومت دینی و رد سکولاریسم را اخلاقی کردن سیاست در حکومت دینی از طریق ورود نهاد دین به نهاد قدرت سیاسی، می دانند. چندی پیش محمد خاتمی در سخنرانی خود در میان گروهی از اصلاح طلبان ضمن انتقاد از طرفداران جدایی دین از سیاست، گفته بود:
« فکر میکنم کل ملت ايران به جز عدهای معدود و عدهای آدم ناراحت، ناراضی و بيمار و منحرفی که انقلاب ما همه امتيازات آنها را گرفت ؛به انقلاب اسلامی افتخار می کنند و امام را به عنوان محور و مدار انقلاب و مظهر ايمان و آزادگی خود بزرگ می دارند و امروز هم ما می گوييم ملاک و معيار برای اصلاح امور و دستيابی به آرمان هائی که ملت ما داشته است خود انقلاب؛راه و رهنمودهای امام و موازين قانون اساسی و مطالبات درست مردمی است که در جريان انقلاب به رهبری حضرت امام داشتند.»
وی در ادامه سخنرانی خود بین حضور دین و اخلاق در سیاست ارتباط قائل میشود:
«ملت رشيد و بزرگ ما که دارای تجربههای تاريخی ارزشمند است، در عينحالی که ديندار و پايبند به موازين دينی است در دوران اخير پيشتاز يک حرکت اجتماعی در دنيای اسلام و تاريخ شرق بوده و آن مساله حاکميت انسان بر سرنوشت خود و حرکت به سوی مردم سالاری و جامعه مدنی که از دستاوردهای دنيای مدرن است بوده است.»
خاتمی يادآور شد:«هنر ملت ما اين بوده که با معيارهای دينی و اعتقاداتی که داشته از اين نقطه حرکت کرده و خواستار يک جامعه مدنی البته سازگار با معيارهای اخلاقی و دينی خود بوده وهست.»
از سوی دیگر، دکتر حسین بشیریه، جامعه شناس برجسته ی ایرانی در گفت و گویی که همین اواخر با نشریه «لوگوس» داشت، به موضوع «روند پرشتاب سقوط اسطوره های جمهوری اسلامی» می پردازد و در فرازی کوتاه از این گفتگوی طولانی می گوید:
« … دومين اسطوره پردازی اصلی انقلاب و نظام سياسی ايران، اسطوره اخلاقی کردن سياست از طريق ترکيب دين و سياست بوده است. اين اسطوره بيش از آن شکننده بود که مدت مديدی دوام بياورد.
گسترش فرهنگ نفاق و رياکاری و ظاهر سازی و زاهد نمايی و طامات، توبه فرمايی و تظاهر و ظاهر آرايی از همان اوان کار از هم پاشيد و در ماه های اخير هم خشونت بی پروا و سرکوب تظاهر کنندگان و معترضان به نتايج اعلام شده انتخابات و حبس و تجاوزها و تعدی ها و اعتراف گيری ها و غيره ، اسطوره اخلاقی کردن سياست از طريق ترکيب دين و دولت، اگر از ان هم چيزی باقی مانده بود، آن را کاملا متلاشی کرد.»
نکته ای که دکتر بشیریه به آن اشاره کرد، همانیست که در اعترافات ساده ی همین بسیجی پناهنده می بینیم. در جایی از اعترافات وی می گوید که در بازداشتگاهها، افراد سپاه تجاوز به زندانیان را «فتح المبین» قلمداد می کردند. یعنی بر اساس یک دستور دینی، معترضان به نتایج انتخابات را در حکم محاربانِ با دین می دیدند که تصرف جسم آنان مجاز و رواست. در اینجا شما با تجاوز و آزار زندانی به عنوان یک پدیده ی استثنایی و از سوی یک یا چند مامور حکومتی قانون شکن مواجه نیستید، بلکه به عنوان یک دستور کار حکومتی برای برخورد با معترضان طرفید که از حمایت شرعی (بخوانید دستور دینی پشتوانه ی قدرت) برخوردار است. حرفهای آشفته سید در این گفت و گو بیانگر آنست که وی باورهای مذهبی خود نیز دچار تزلزل شدید شده است. اما نکات ی جالبی در حرفهای اوست که وجه دیگری از حکومت دینی را به ما نشان می دهد، مثلن می توان دید که چگونه در ذهن این افراد باورهایی ساخته میشود و یا افراد به قداست می رسند و در نهایت همین قدیسین حاکم، سیاستهای ضدبشری و ضداخلاقی خود را با استفاده از همین شستشوی مغزی شدگان به پیش می برند. تمام جنایتها و شکنجه ها وجهی مقدس و واجب می یابد و در نهایت چاه فساد حکومت دینی، چاهی بی انتها میشود که پایورانش می توانند تا ابد در آن سقوط خویش ادامه دهند. اگر زمانی «فتح المبین» برای بسیاری از همین پاسداران و بسیجیها، یادآور عملیاتی در جنگ با عراق و یا پیروزی در راه خدا بود، اکنون نام رمز تجاوز سیستماتیک به نوجوانان و جوانان پسر و دختر که شهروندان یک حکومت دینی هستند نیز شده است.
از بچه های عضو بالاترین خواهشمند است فصل سوم قانون اساسی به این لینک http://www.mardomak.biz/law/details/3092/ را خبررسانی کند تا قانون شکن در این مملکت رسوا شود.
[…] «فتحالمبین» اسم رمز انحطاط اخلاقی در حکومت دینی از لونا […]
لونا جان تو که داشتی به راه راست هدایت میشدی، چی شد باز قاطی ما معدود آدمهای ناراحت، ناراضی و بيمار و منحرف شدی؟ هنوز هم دیر نشده، همین الان هم میتونی به راه امام راحل برگردی، برای جلوگیری از انحراف هیچوقت دیر نیست.
درود بر تو
راستش نفهمیدم دقیقن یعنی منظورت این بوده که مواضع طرفداری از اصلاح طلبان برای تداوم حکومت دینی داشتم؟
یا منظورت دفاع من از جنبش سبزه؟
در مورد اول، اگر وقت داشتی حتمن بگو کجا، در مورد دوم هم من هنوز از مردم پشتیبانی می کنم و باور دارم این جنبش تنها راه برون رفت مسالمت آمیز از وضعیت فعلیست. من با حفظ موضع انتقادی حمایت کرده و می کنم. از پست اول من تا امروز در همین وبلاگ، مواضع من هیچ تغییری نکرده است. حتا با فرض انحراف نهایی جنبش از مسیر آزادیخواهی، از تلاش خودم پشیمان نخواهم شد. وظیفه سکولارها انتقاد است نه گوشه گیری. آخیش یه کم اذیتت کردم.
چاکرم
نگرفتی لونا جان، داشتم این رهبر جنبش سبز سید محمد خاتمی و ادبیاتش رو تمسخر میکردم.
آقا من خنگ بازی درآوردم … ببخشید!
😦
اینو یادم رفت بزارم: 😉
نه لونا جان، مشکل از تو نبود، من نتوسنتم اون چیزی که منظورم بود درست منتقل کنم. ولی خودمونیم بد هم نشدها، فرصت شد یه چیزایی بگی 😀
تلاشت قابل احترام و ارزشمنده، و از اون بیشتر اینکه هنوز امیدت رو به این سبز از دست ندادی. من که پس از گذشت هفته اول که پتانسیل عظیم مردمی موجود با بیدرایتی و عدم درک شرایط توسط موسوی و کروبی هدر داده شد، دیگه امیدی به این ماجرا نداشتم. اون موقع زیاد نوشتم و بعد از اون هم زیاد انتقاد کردم، شاید از بعد از انتخابات موضوعی غیر از همین داستان جنبش توی وبلاگم مطرح نشده (مستقیم یا غیر مستقیم). خیلی از حرفایی که ماهها بعد توسط سکولارهای همراه_جنبش_شده، گفته شد رو، همون هفتههای اول نوشتم. چون که (خوب یا بد) اصولاً آدمی نیستم که تحت تاثیر جو و فضای همگانی قرار بگیرم و فکر کنم چون اکثریتی به دنبال یک فرد یا جریان افتادن پس رفتارشون درسته. با این حرفای ایرانی باهوشه، ایرانی میدونه باید چیکار کنه، ایرانی فلانه ایرانی بهمانه هم خودم رو فریب نمیدم، توانایی ما ایرانیها رو بیشتر از هر چیز تاریخمون و روزگارمون به نمایش میذاره و باور دارم که یک شبه نمیشه دچار تحول فکری_فرهنگی شد.
همیشه سعی میکنم بعد فاصلهام رو با چیزی که میخوام درموردش بنویسم حفظ کنم و بعد به قضاوت درموردش بشینم. میدونم که اگه توی یک جریان غرق بشم توانایی نقد یا تحلیل بیطرفانه و منصفانه اون رو از خودم گرفتم.
متاسفانه هیچوقت هم هدفم صرفاً رهایی از شر احمدینژاد یا خامنهای نبوده که به هرچیزی برای اینکار متوسل بشم. اصلاً هم دوست ندارم که باعث بشم خون افراد دیگهای ریخته بشه، افراد بیشری مورد تجاوز و شکنجه قرار بگیرن که نهایتاً به جمهوری اسلامی نسخه 1.05 برسم. اگه من عضو چنین جنبشی باشم که به قیمت جان مردم قراره به هدفی برسه، اون هدف رو متناسب با هزینهای که درحال پرداخت هست درنظر میگیرم و اگر به هدفی کمتر از اون برسم قطعاً پشیمون خواهم بود.
یک چیزی هم درمورد خودت میخواستم بنویسم که خودسانسوری میکنم. دارم تمرین میکنم که یاد بگیرم چطوری توی این خرابشده زندگی کنم. این پاراگراف آخر هم دیگه کرم درونم نمیزاره ننویسم، میدونی که پروسه درمان طولانی مدت هست و یواش یواش و تدریجی باید عادت رک بودن رو ترک کرد.
خیلی طولانی شد، آرزوی بهترینها
تنها تردیدی که در حقیقت وجود دارد کمی در خصوص (حالا راستش من تردید داشتم این رو عمومی بنویسم) عدم تمایل به حذف دست اندرکاران و تلاشگران جوان این جنبش به «حذف» دیگران در آینده است. اما اینکه افراد طیف میانه چوب دو سر … هستند تردیدی ندارم. در مورد سئوالی که از من داری، بگو عزیزم اگر عمومی ه، همینجا بنویس اگر خصوصیه ایمیل من رو که در جی میل داری
luna.balatarin@gmail.com
اگه انتقادپذیر نباشم، غلط می کنم انتقاد کنم.
چاکرم
سلام لونای عزیز
خیلی ممنون که زیر آن لینک شرکت کردی و نظر خودت را گفتی.
درسته که تعداد زیادی نتونستن لینک را ببینند ولی به نظر من نتیجه اش مثبت بود. همین که بالایار نتونست حاضر بشه و جواب سوالات من را بده، حاکی از خیلی مسائل است.
به امید روزی بهتر…
قربانت
-پاتریک
سلام
این کلیپ گروهی از بچههای دانشگاه شریف ساختن
اگر دوست داشتین بذارین تو وبلاگتون
ممنون
سلام دوست عزیز
با اجازه شما را لینک کردم.
این نوشته هم تقدیم تمام یاران سبز:
دل ما
همیشه سبز است
چون بیشه های کاج
همیشه سبز
در تمام فصول
برف و کولاک وبلور یخ نیز
بر قامت دلهایمان زیباست.
ایستاده ایم سبز
سبز سبز
همیشه سبز
در تمام فصول
رنج و درد و بلور اشک نیز
بر گونه هایمان زیباست.
….
…..
ghessehaye-shab.blogspot.com
مطلبی در وبلاگ پرچم رنگین کمان
جنبش سبز، جنبشی که پیش نمیرود: طرح مسئله
… اما آیا جنبشی همه جانبه علیه کودتا و حکومتی چنین سرکوبگر میتواند تمرکزش را صرفاً بر حضور گاه و بیگاه در تجمعات پرهزینه خیابانی و آنهم تجعمات خود کودتاچیان بگذارد؟ آیا شرط پیشروی جنبش این نبوده و نیست که در تمام عرصه ها –محیط کار، خانه، محلات و …- مبارزه در جریان باشد؟ آیا میتوان تنها با تجمع و تظاهرات، دولت کودتا را دچار مشکلی جدی کرد؟ اگر این را قبول داریم که چنین است و جنبش سبز نتوانسته در این عرصه ها مبارزه ای جدی انجام دهد، باید در پی دلایلش باشیم …
http://www.flagofrainbow.wordpress.com
من از جنگ بیزارم امّا
برای دفاع
از موجودیت و بقا
سینه را سپر می کنم
زیرا که جنگ من
جنگ برابری است
جنگی برای صلح
جنگی برای رهایی و آزادی بشر
جنگی برای دفاع
جنگ زندگیست .
و هر جنگی دگر
بجز دفاع
طغیان باطلی است
که مرگ می کارد و کینه می درود
و جنگ در پی جنگ .
من از جنگ بیزارم امّا
ارابه های مرگ
از حرکت نمی مانند
تا گلولۀ ضدّ تانک را
در جدار خود
حسّ نکنند
با درود. دوست گرامی شما که توانایی ایجاد موضوع داغ در بالاترین رو دارید و نمی تونن شما رو پی گیری کنند. لطفا این موضوع رو در یک وبلاگ ایجاد کنید و سپس بهش لینک بدین توی بالاترین. ده ها و صدها لینک هم وجود داره در بالاترین که می تونه زیرشاخه ی این موضوع بشه. موضوع این هست » تهیه و توضیع سی دی و اعلامیه و پخش در شهر به ویژه جنوب شهر»
نکاتی هم که باید رعایت بشه اینه که یک شخص همه ی فیلم ها رو در دسترس داشته باشه و با بهره گیری از سخنان رهبران جمهوری جنایت کار و بهره گیری از صدای پس زمینه ی ویژه ی اون صحنه ها و به کار گیری جنایات اونها و البته تاکید بر اینکه در عاشورا برای اولین بار خون مردم را ریخته اند یک فیلم » وی سی دی» بسازه. یک جنبش چند روزه یا یک هفته ای یعنی یک هفته همه ی مردم تنها و تنها اطلاع رسانی کنند و سی دی پخش کنند و مردم آمالده بشند برای روز 22 بهمن و برای اینکه کار هدفمند بشه اون زمان هم شعار رفراندوم داده بشه. اینجوری هم جنبش هویت پیدا می کنه هم کم هزینه ترین راه پیشنهاد داده می شه و هم نمی تونن مردم رو متهم به چیزهای واهی و دروغین بکنند. این سی دی ها می تونه توی مساجد، مدارس، ایستگاه های مترو و اتوبوس و تاکسی و هر جای دیگه که برای مردم خطر نداشته باشه توضیع بشه. از شما خواهش می کنم. کمی روی این موضوع فکر کنید و این پیشنهادهای من رو بخونید. باور کنید این تنها راه درست و راه پیروزی هست. باید از این کشت و کشتار بالاترین بهره ی رسانه ای رو گرفت و مردم دیگری رو که به عاشورا باور دارند جذب کرد و سپس بالاخره هدفمون رو مشخص کنیم اون هم رفراندوم هست. شعارها باید تنها و تنها این باشه. رفراندوم. خواهش می کنم روی این موضوع کار کنید تا از این سردرگمی در بیاین مردم.
علی جان
از پیشنهاد بسیار خوبت ممنونم و حتمن آن را تعقیب می کنم. البته می دانی که موضوعات داغ توسط خود تیم بالاترین کنترل میشود و برخی قوانین رسانه ای دارند که اگر موضوعی در چارچوب آن نباشد آن را برمیدارند ولی حتمن نظرات شما را در پست بعدی خودم که در همین زمینه هاست بازتاب خواهم داد
نام این هفته می تونه «هفته ی روشنگری سبز» باشه. در این هفته باید همه به جای هدر دادن نیروی خودشون برای حضور فیزیکی به این روشنگری بپردازند. همچنین یک هفته پیش از 22 بهمن هم باید این کار آغاز بشه و شعارها تنها و تنها روی رفراندوم و همه پرسی متمرکز باشه.
لونای عزیز خوش حال هستم از اینکه شما صحبتهای قشر روشن فکر دینی رو به بحث میذارین و خوش حال شدم از آشنایی باهاتون. چیزی که به سادگی میشه دریافت کرد از پیامهای این حزب یا گروه، نگرانی از آیندهٔ سیاسی خودشون هست در بالاترین هم گفتم این نوع بازی سیاسی هست که این گروه دارند چون حیات سیاسی خودشون رو وابسته به دین اسلام و انقلاب ایران میدونن به جز این هم بود باید تعجب میکردیم. پنهان نمیکنند که هدفشون پیشنهاد آلترناتیو یک سیستم «جمهوری اسلامی مدرن و دمکرات تر» به قولی «علی وار» هست که عقیده دارند خودشون بهتر میتوانند ادارهاش کنند. در همین راستا هم با گفتن جملاتی مثل اینکه ما (مردم یا جنبش سبز) رو به حال خود بگذارید غیر دمکراتترین منش یعنی مرز بندی را نمایان میکنند. مگر میشود کسی در ایران باشد و ازافکار گوناگون ایرانیها نداند. انگار نه انگار که در جنبش سبز طیفهای بیشماری حضور دارند از ضد دین تا مذهبی از ضد انقلاب تا انقلابی, وقتی در این زمینه سوال میشود نگرانی از خود کشی سیاسی در ایران فعلی و کژدار مریض بودن را دلیل میاورند ولی با تاکید بر این جمله «مردم ایران مسلمانند» راه رو برای سیستم حکومتی جدا از دین میبندند. انگار که قرار است با سکولاریسم، مسلمانی که امری شخصی هر انسانی هست از ایرانیها گرفته بشود. گفتم انگار میشود به راحتی مسلمانان را گول زد که دموکراسی و سکولاریسم در مملکت ما هیچ وقت شدنی نیست, باشد هم همواره باید مشروعیت خود را از دین بگیرد! یعنی ما به جز دستورات دین اسلام هیچ گونه رسوم کشور داری را نمیتوانیم انجام بدهیم؟ حتا اگر سالیانی طولانی در این راه تلاش و سعی کنیم. یعنی نمیشود از تاریخ و کشورهایهای دیگر درسی بگیریم؟ قرار نیست سایرین را کپی کنیم ولی قرار هم نیست باز عقب گردی به ۳۰ سال پیش خود بکنیم. بنا بر آشنایی که با دنیای هنر دارم میدانم رنسانس در اروپا به وجود نمیآمد مگر با دسترسی غربیان به گنجینههای علمی در کتاب خانههای مسلمانان. گنجینههایی از فلاسفه یونان باستان تا علوم طبیعی، نجوم و غیره که مسلمانان از سراسر دنیا جمع آوری کرده بودند. چطور شد که آنها از مسلمانان آموختند و جلو زدند ولی ما نمیتوانیم بیاموزیم و آزمایش کنیم؟
وایت کیوب عزیز من هم از آشنایی با هموطن روشن اندیشی چون شما بسیار خوشوقت هستم و وبلاگتان هم بسیار غنی و پرمحتوا بود. به امید روزهای بهتر برای میهن
لونای گرامی,
من مبحثی رو شروع کردم امیدوارم که شما هم به بحث بپیوندین.
http://balatarin.com/permlink/2010/1/25/1927969